جوجه لب !
سلام نازنازی خودم ! خوشمزه من چند شب پیش رفتیم خونه خاله منا و حسابی به همه مون خوش گذشت اونجا فهمیدم خیلی بزرگ شدی چون دیگه سر هر چیزی با ابولفضل بحثتون نمیشد و دوستای خوبی برای هم شدین و تمام مدت داشتین با هم بازی میکردینو ما هم از این موضوع واقعا راضی و خوشحال بودیم انقدر اونجا بهتون خوش گذشت که وقت اومدن با اینکه ساعت ١ شب بود هم گریه تو در اومد هم ابولفضل !!! چند روز پیش هم نوبت مهمونی دوره مون خونه خاله راحله بود که ما بعد از مدتها تونستیم شرکت کنیم و حسابی تلافی چندتا مهمونی قبلو که نرفته بودیم در آوردیم ! دیشب دوستت ارشیا اومده بود خونه مون ...
نویسنده :
تینا
20:26